غمگنی
فرهنگ فارسی
جمله سازی با غمگنی
و یا شود که غمگنی ساکت ماند و برامشی نوحه سردهد؟
مرا دلیست که از غمگنی چو دور شود به غمگنان شود و غم فراز گیرد وام
جلدی و مردی همی پدید کنی تنگ دل و غمگنی و بیعملی
ترا امروز روز شاد خواریست نه روز غمگنی و سو گواریست
همه تا کوشد اندر آن کوشد که دل غمگنی کند شادان
ای آن که غمگنی و سزاواری وندر نهان سرشک همی باری