طالع مند

لغت نامه دهخدا

طالعمند.[ ل ِ م َ ] ( ص مرکب ) صاحب اقبال. بختور. طالعور. ( آنندراج ). بختیار. آنکه بخت نیک همواره یار او باشد.

فرهنگ عمید

نیک بخت، خوش بخت، خوش طالع.

فرهنگ فارسی

( صفت ) صاحب اقبال بختور بختیار.

جمله سازی با طالع مند

به شفقت باز پرس حال می کرد به طالع مندی او فال می کرد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال تاروت فال تاروت فال رابطه فال رابطه فال مکعب فال مکعب