لغت نامه دهخدا
ز حد بیستون تا طاق گرّا
جنیبتها روان با طوق و هرّا.نظامی.اندر عهد یزدجردبن هرمز قصه شروین و خورین بوده است، و آنک روم خوانند نه روم بوده است، و شنیده ام روم حلوان خوانده اند، و آن تاه دُزد، که خورین او را بکشت، راه داشته است آنجا که اکنون طاق گرا خوانند. و شروین رااز آن زن جادو دوست گرفت، که مریه خوانندش، و او رامدتی آنجا ببست. چنانکه در قصه گویند، و خدای داند کیفیت آن. و اندر سیرالملوک گفته است که شروین را نوشیروان عادل بروم بگذاشت تا خراج بستاند، در آن وقت که او باز میگردید از جهت خروج پسرش انوش زاده. ( مجمل التواریخ والقصص ص 95 ). از ده کرند تا شهر حلوان بگریوه طاق گرا فرو باید رفت هشت فرسنگ. ( نزهةالقلوب چ لندن ص 165 ).