لغت نامه دهخدا
شیرازه گیر. [ زَ / زِ ]( نف مرکب ) شیرازه زن. شیرازه کش. که کتاب و جز آن را شیرازه زند. || پذیرنده شیرازه. کتاب یا دفتر که شیرازه گرفته باشد. شیرازه کرده:
طول امل چه رشته که بر هم نتافته ست
شیرازه گیر نیست دریغا کتاب عمر.صائب.
شیرازه گیر. [ زَ / زِ ]( نف مرکب ) شیرازه زن. شیرازه کش. که کتاب و جز آن را شیرازه زند. || پذیرنده شیرازه. کتاب یا دفتر که شیرازه گرفته باشد. شیرازه کرده:
طول امل چه رشته که بر هم نتافته ست
شیرازه گیر نیست دریغا کتاب عمر.صائب.
شیرازه زن یا پذیرنده شیراز
💡 طول امل چه رشته که بر هم نتافته است شیرازه گیر نیست دریغا کتاب عمر
💡 صائب چرا به رشته مریم برم پناه؟ شیرازه گیر نیست حواس مشوشم