ستبر رو

لغت نامه دهخدا

ستبررو. [ س ِ ت َ ] ( ص مرکب ) ستبرروی. بی حیا و بی شرم. ( مؤلف ).

فرهنگ فارسی

ستبر روی بی حیا

جمله سازی با ستبر رو

در دوره یخچالی یخسارهای انبوه از شمالگان و جنوبگان به سوی استوا پیشرفت می‌کنند. یخگیری با خود آب و هوای سرد و نمناک و یخسارهای ستبر رو به جنوب هر قطب به همراه دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
جسور
جسور
آراسته
آراسته
گودوخ
گودوخ
مواظب
مواظب