روغن زبان

لغت نامه دهخدا

روغن زبان. [ رَ / رُو غ َزَ ] ( ص مرکب ) کنایه از نرم گفتار و چاپلوس. ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ) ( از برهان ) ( ناظم الاطباء ). چرب زبان. || فریبنده. ( فرهنگ فارسی معین ). فریب دهنده. ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ) ( از برهان ).

فرهنگ فارسی

کنایه از نرم گفتار و چاپلوس. یا فریبنده.

جمله سازی با روغن زبان

نیوشنده از گرمی شاه روم به روغن زبانی برافروخت موم
چراغ زندگی را می کند مستغنی از روغن زبان خویش چون خورشید بر دیوار مالیدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
جل جلاله
جل جلاله
چسی
چسی
قرین رحمت
قرین رحمت
فمبوی
فمبوی