لغت نامه دهخدا
رعون. [ رَ ] ( ع ص، اِ ) سخت و درشت از هر چیزی. || بسیار جنبان. || تاریکی شب. ( منتهی الارب ).
رعون. [ رُ ] ( ع اِ ) ج ِ رَعن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به رَعن شود.
رعون. [ رَ ] ( ع ص، اِ ) سخت و درشت از هر چیزی. || بسیار جنبان. || تاریکی شب. ( منتهی الارب ).
رعون. [ رُ ] ( ع اِ ) ج ِ رَعن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به رَعن شود.
💡 وگفت: اشارت از رعونات طبع است که بسر قادر نبود بر آنکه آنرا پنهان دارد باشارت ظاهر شود.