لغت نامه دهخدا
رسین. [ رَ ] ( اِ ) به لغت زند، نیزه. ( ناظم الاطباء ). رسنواد است که نیزه باشد به لغت زند و پازند. ( برهان ). در برهان گفته به معنی رسنواد است که نیزه باشد به لغت زند و پازند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ).
رسین. [ رَ ] ( اِ ) به لغت زند، نیزه. ( ناظم الاطباء ). رسنواد است که نیزه باشد به لغت زند و پازند. ( برهان ). در برهان گفته به معنی رسنواد است که نیزه باشد به لغت زند و پازند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ).
به لغت زند نیزه رسنواد است که نیزه باشد به لغت زند و پازند.
💡 رسین ۱٫۷۴ کیلومترمربع مساحت و ۴۴۲ نفر جمعیت دارد و ۳۹۴ متر بالاتر از سطح دریا واقع شدهاست.
💡 میرزا علی خان که در این سالها بر اثر مطالعه کتب و روزنامهها و آشنایی به اوضاع و احوال فرنگ به فواید آراد و حکومت ملی پی برده بود هنگام تحصن در مقبره خوی به تصنیف کتابی بر ضد حکومت استبدادی و سلطنت جابره پرداخت. وی مطالب خود را تقریر و میرزا ابراهیم خان آنها را مینوشت و اوراق کتاب را زیر فرش بالاخانه مقبره پهن میکردند که اگر گرفتار شوند آن اوراق موجب زحمت آنان نشود. پس از رسین نامه میرحوم میرزا رضای صدیق الدوله سرهمنگ (سالار فاتح) با برادر و پسردایی خود به تبریز حرکت کردند.