رَبَق مصدری عربی به معنای محکم بستن گردن بزغاله یا گوسفند با رسن است. در منابعی چون تاجالمصادر بیهقی و ناظمالاطباء به این معنا اشاره شده و برابر با در رَبقه کشیدن یا در رَبقه بستن حیوان دانسته شده است. همچنین این واژه در مفهوم گستردهتر بهصورت مجازی بهمعنای انداختن کسی در کاری یا درگیر کردن او در امری بهکار رفته است. رِبق نیز بهعنوان مصدر، همان معانی رَبَق را دارد و به عمل بستن یا کشیدن سر گوسپند در رَبقه اشاره میکند. این شکل از واژه هم در متونی مانند منتهیالارب و آنندراج با همین کاربرد آمده و گاه بهصورت استعاری برای اشاره به درگیر کردن افراد در کارها استفاده شده است. رِبق بهعنوان اسم، به نوعی رسن دارای حلقه یا گوشه گفته میشود که برای بستن بره یا بزغاله بهکار میرود. جمع این واژه در عربی بهصورت أرباق و رِبق ذکر شده است. همچنین رِبق بهصورت جمع برای واژههای رِبقه و رَبقه نیز بهکار رفته و در فرهنگهای معتبر عربی به آن اشاره شده است.
ربق
لغت نامه دهخدا
ربق.[ رِ ] ( ع مص ) رِبْق در ربقه کشیدن سر گوسپند را. ( از ناظم الاطباء ). بستن و در ربقه کشیدن سر چیزی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بستن چیزی را. ( ناظم الاطباء ). || انداختن کسی را در کاری. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). و رجوع به رَبْق شود.
ربق. [ رِ ] ( ع اِ ) رسن که دارای عروه ها و گوشه ها باشد و بر بره و بزغاله بندند. ج، اَرباق، رِباق. ( ناظم الاطباء ). رسن با گوشه ها که بر بره و بزغاله بندند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).
ربق. [ رِ ب َ ] ( ع اِ ) ج ِ رِبْقةو رَبْقه. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به رِبْقة و رَبْقة شود.