در مهاجر

لغت نامه دهخدا

در مهاجر. [ دَ رِم ُ ج ِ ] ( اِخ ) نام دروازه قلعه دربند:
دربند و سور او بین چل برج آسمانی
خیز از در مهاجر تا برج فید بنگر.خاقانی.

فرهنگ فارسی

نام دروازه قلعه دربند

جمله سازی با در مهاجر

از سدهٔ شانزدهم میلادی که پرتغالی‌ها دست به استعمار برزیل زدند، جمعیت توپی‌ها یا در مهاجران پرتغالی حل‌شد، به بردگی کشیده‌شد یا برخی از ایشان نابود شدند. تنها چند جامعهٔ محدود از توپی‌ها به جای ماند.
بيانات امام خمينى در مورد تاءثير جو اختناق در مهاجرات نيروهاى عظيم انسانى.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ار
ار
ذکر یا حمید الفعال ذالمن
ذکر یا حمید الفعال ذالمن
مجال
مجال
الم
الم