خوگری

لغت نامه دهخدا

خوگری. [ گ َ ] ( حامص مرکب ) اعتیاد. عادت پیداکردگی. عادت یافتگی. ( یادداشت مؤلف ). || الفت. انس. الفت یافتگی. انس پیداکردگی. استیناس. ( یادداشت مؤلف ): خوگری از عاشقی بتر بود. ( کلیله و دمنه ).

فرهنگ فارسی

اعتیاد عادت پیدا کردگی

جمله سازی با خوگری

💡 گر خوگری به لطف نباشد دل مرا او کی فراق داند در دور دایری

نحوه یعنی چه؟
نحوه یعنی چه؟
روز جاری یعنی چه؟
روز جاری یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز