خورشید برق

لغت نامه دهخدا

خورشیدبرق. [ خوَرْ / خُرْ ب َ ] ( ص مرکب ) تابان. درخشان. تابناک:
من آن خاقانی دریاضمیرم
که ابر خاطرش خورشیدبرقست.خاقانی.

فرهنگ فارسی

تابان درخشان

جمله سازی با خورشید برق

💡 من آن خاقانی دریا ضمیرم کز ابر خاطرش خورشید برق است