خضب

لغت نامه دهخدا

خضب. [ خ َ ] ( ع اِ ) سبزی شکوفه خرما. ج، خضوب. || سبزه نودمیده بباریدن باران. ( منتهی الارب )( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ). || سبزی که از درخت برآید در اول برگ آوردن. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).
خضب. [ خ َ ] ( ع مص ) رنگ کردن چیزی. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ). منه:خضب الید و غیرها خضبا؛ رنگ کرد دست و جز آنرا بحناو هرگاه دست و موی و جز آنرا ذکر نکنند، می گویند: خضب خضابا. ( ناظم الاطباء ). || سبز شدن شکوفه خرما. || برآمدن گیاه از زمین. منه: خضبت الارض. || سبز شدن درخت. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

رنگ کردن چیزی

جمله سازی با خضب

💡 بـعـضى گفته اند (حطب ) (بر وزن سبب ) كه به معنى هيزم مى باشد در لغات مختلفعـرب، تلفظهاى متفاوتى دارد، بعضى از قبائل آن را حصب و بعضى ديگر خضب مينامند واز آنجا كه قرآن براى جمع بين قبائل و طوائف و دلها بوده، گاه لغات مختلف آنها را بهكار ميگيرد تا از اين راه، جمع قلوب شود، از جمله همين كلمه حصب است كه تلفظى است ازقبائل اهل يمن در واژه (حطب ).

💡 خضب الصباح الجو صبغ حنائها او وشم انملها بعینی مبصر

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
تحمیلی یعنی چه؟
تحمیلی یعنی چه؟
عظمت یعنی چه؟
عظمت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز