خال عصی
فرهنگ فارسی
جمله سازی با خال عصی
زلفوارش سر ز تن ببریده جلاد اجل بر دل هرک از خلافت خال عصیان یافته
با سیه رویی نیم نومید از حسن قبول عنبر دریای رحمت خال عصیان من است
جرمی که آدم کرده بود از آب رویت شسته شد بر روی اولاد بشر حق خال عصیان خوش نکرد