خاست و نشست

لغت نامه دهخدا

خاست و نشست. [ت ُ ن ِ ش َ ] ( مص مرکب مرخم، اِ مرکب ) بلند شدن و نشستن. قیام و قعود کردن: خاست و نشست او با فرزانگان و برهمنان بود. ( مجمل التواریخ و القصص ).

فرهنگ فارسی

بلند شدن و نشستن. قیام و قعود کردن

جمله سازی با خاست و نشست

دردا و دریغا که از آن خاست و نشست خاک است مرا بر سر و باد است به دست
دردا و دریغا که از آن خاست و نشست خاکیست مرا بر سر و بادیست بدست‌
دردا و دریغا که از آن خاست و نشست خاکیست مرا بر سر و بادیست بدست‌
دی با تو چنان شدم به یک خاست و نشست کز من اثری نماند جز باد به دست
آنرا که شبی با تو بود خاست و نشست جز خار و خمار از تو چه برداند بست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ضیق وقت یعنی چه؟
ضیق وقت یعنی چه؟
علامت یعنی چه؟
علامت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز