حرف قید

در علم عروض و قافیه‌شناسی، یکی از اجزای تشکیل‌دهنده‌ی قافیه محسوب می‌شود. بر پایه‌ی تعریف شمس‌قیس رازی، هر حرف ساکنی که پیش از رَوی یعنی حرف اصلی قافیه قرار گیرد، حرف قید نامیده می‌شود. این حرف نباید از حروف مد یا لین باشد. حروف قید در مجموع ده‌تا هستند و شامل «ب، خ، ر، ز، س، ش، غ، ف، ن، ه» می‌شوند. برای نمونه در واژه‌هایی چون ابر، بخت، سرد، دزد، مست، دشت، نغز، رفت، بند و مهر، حرف پیش از روی، حرف قید محسوب می‌گردد.

در قافیه‌های مبتنی بر واژه‌های عربی، اگر پیش از حرف رَوی، واو مفتوح یا یای مفتوح قرار گیرد، این دو حرف نیز در حکم حرف قید به شمار می‌آیند. مثال‌هایی مانند اوس، قوس، فردوس برای واو، و قیس، کیس، اویس برای یاء، گواه این قاعده هستند. با این حال، در زبان فارسی، نمونه‌های کمی از این حالت یافت می‌شود؛ از جمله واژه‌ی نوک به معنای تیزی سر نیزه یا قلم که در آن واو ماقبل روی، حرف قید است، و نیز واژه‌ی پیک که در آن یاء پیش از روی، همین نقش را ایفا می‌کند.

لغت نامه دهخدا

حرف قید. [ ح َ ف ِ ق َ / ق ِ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) یکی از حروف قافیه است. شمس قیس گوید: هر حرف ساکن ( غیر حرف مد و لین ) که ماقبل رَوی باشد آنرا حرف قید خوانند. و حرف قید ده است: «ب » چنانکه ابر و گبر. «خ » چنانکه بخت و رخت. «ر» چنانکه سرد و زرد. «ز» چنانکه دزد و مزد. «س » چنانکه مست و دست. «ش » چنانکه دشت و تشت. «غ » چنانکه نغز و مغز. «ف » چنانکه رفت و گفت. «ن » چنانکه بند و کمند. «ه »چنانکه مهر و چهر. و اگر بناء قافیت بر کلمات عربی نهند و پیش از رَوی واوی مفتوح ماقبل یا یائی مفتوح ماقبل افتد چنانکه اوس و قوس و فردوس و چنانکه قیس و کیس و اویس آن واو و یاء هم حرف قید باشد. و واو مفتوح ماقبل در پارسی جز «نوک » نیافتم که آن تیزی سر سنان و سر قلم باشد. و یاء مفتوح ماقبل جز «پیک » ندیدم. و بهیچ حال حرف ردف را با حرف قید نشاید آمیخت. ( المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 194 ). رجوع به قید شود.

فرهنگ فارسی

یکی از حروف قافیه است هر حرف ساکن که ما قبل روی باشد

جمله سازی با حرف قید

قافیه: معیوب باختلاف حرف قید
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انگلیسی فال انگلیسی فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال سنجش فال سنجش فال فنجان فال فنجان