تصاحب کردن

لغت نامه دهخدا

تصاحب کردن. [ ت َ ح ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) مالک شدن. در تصرف خود درآوردن. ( ناظم الاطباء ): فلان زمین مرا تصاحب کرده است. ( فرهنگ نظام ). و رجوع به تصاحب شود.

فرهنگ فارسی

مالک شدن در تصرف خود در آوردن

جمله سازی با تصاحب کردن

در پاسخ به سؤال یک روزنامه‌نگار دربارهٔ هندوچین در یک کنفرانس خبری در ۷ آوریل ۱۹۵۴، رئیس‌جمهور آیزنهاور اولین کسی بود که به کشورهای در خطر تصاحب کمونیستی به عنوان مهره‌های بازی دومینو اشاره کرد، هر چند او اصطلاح «تئوری دومینو» را به کار نبرد. اگر کمونیست‌ها موفق به تصاحب کردن کل هندوچین می‌شدند، آن وقت گروه‌های محلی، پشتیبانی، عامل تشویق و نیروی محرکه برای تصاحب برمه (بورما یا میانمار)، تایلند، مالایا و اندونزی را داشتند؛ همه این کشورها در آن زمان، تحرکات و شورشیان کمونیستی عمومی گسترده‌ای داخل مرزهایشان داشتند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
با
با
اوشاخ
اوشاخ
خویش
خویش
چیپ
چیپ