بنق

لغت نامه دهخدا

بنق. [ ب َ ] ( ع مص ) پیوند کردن نهال را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || وصل کردن. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

پیوند کردن نهال را. یا وصل کردن.

جمله سازی با بنق

💡 مستیم را بنقات حمشی پوشیدند زین سراپرده چو خورشید عیانم کردند

منعقد یعنی چه؟
منعقد یعنی چه؟
بی عرزه یعنی چه؟
بی عرزه یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز