بزرگ بینی

لغت نامه دهخدا

بزرگ بینی. [ ب ُ زُ ] ( ص مرکب ) آنکه بینی کلان دارد. ( یادداشت بخط دهخدا ). مقابل کوچک بینی. آنَف: و آن شتربان مردی بود سرخ مو، گربه چشم و بزرگ بینی. ( قصص الانبیاء ص 122 ).
هست همانا بزرگ بینی آن زال
چادر از آن عیب پوش بینی زال است.خاقانی.

فرهنگ فارسی

آنکه بینی کن دارد مقابل کوچک بینی.

جمله سازی با بزرگ بینی

💡 هیچ امیدی نیست که انسان غرق در تصویر خویش، به سر منشأ چیزها بازگردد، تعقل قلب انسان را از خود بینی و همراه ملازمش یعنی خود بزرگ بینی دور می‌کند.

💡 نوع خود بزرگ بینی (معتقد است که آن‌ها بزرگ‌ترین، قوی‌ترین، سریعترین، ثروتمندترین یا باهوش‌ترین فرد هستند)،

💡 خود بزرگ بینی به منزله نیروی تولید شده در اثر تصویر خویش است. انسانی که غرق در تصویر خویش، باشد. از آنجا که امیدی ندارد زمانی بتواند به سر منشأ چیزها باز گردد، در وجود خویشتن در طلب تسلی و آرامش است. و با این کار قصد دارد تصویر خود را جاودان سازد.

💡 لایه زیرین نقاب خود بزرگ بینی، ترحم و دلسوزی به حال خود است که تغییر شکل داده.

💡 سر بلند و پهن وپوزه مانند و کند است، چشم‌ها کوچک بوده و در مرکز حدقه قرار گرفته و توسط بافت چربی احاطه شده‌اند، این بافت به سمت جلو تا اطراف منافذ بزرگ بینی کشیده می‌شود.

روز جاری یعنی چه؟
روز جاری یعنی چه؟
مرضیه یعنی چه؟
مرضیه یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز