بر اندودن

لغت نامه دهخدا

براندودن. [ ب َ اَ دَ ] ( مص مرکب ) مالیدن. اندودن:
همه یال اسب از کران تا کران
براندوده مشک و می و زعفران.فردوسی.بزد مهره در جام بر پشت پیل
زمین را تو گفتی براندود نیل.فردوسی.چو گرفته شود آن کشور سنگین، ده و شهر
سنگدل باش و در رحم براندای به قیر.سوزنی.چو بازو قوی کرد و دندان سطبر
براندایدش دایه پستان بصبر.سعدی.

فرهنگ فارسی

مالیدن اندودن.

جمله سازی با بر اندودن

نتوان بر خلاف او بودن آفتابی به گِل بر اندودن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سراسیمه یعنی چه؟
سراسیمه یعنی چه؟
نجات یعنی چه؟
نجات یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز