اشک باریدن

لغت نامه دهخدا

اشک باریدن. [ اَ دَ ] ( مص مرکب ) بسیار گریستن. اشک ریختن. اشک چکیدن. اشک افشاندن:
ناامیدی بردهد اشکی که می باریم ما
رزق قارون میشود تخمی که می کاریم ما.صائب ( از آنندراج ).عَبرَة. ( منتهی الارب ). هتون. ( تاج المصادر بیهقی ). استعبار. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) اشک ریختن گریستن.

جمله سازی با اشک باریدن

💡 گو: بیاموز، ابر نیسانی، ز چشمم اشک باریدن در آن شبهای تاری

💡 چون دمنه را در حبس بردند و بندگران بر وی نهاد کلیله را سوز برادری وشفقت صحبت برانگیخت، پنهان بدیدار او رفت، و چندانکه نظر بر وی افگند اشک باریدن گرفت و گفت: ای برادر ترا در این بلا و محنت چگونه توانم دید،و مرا پس ازین از زندگانی چه لذت؟

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فمبوی یعنی چه؟
فمبوی یعنی چه؟
امجق یعنی چه؟
امجق یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز