بادام تر

لغت نامه دهخدا

بادام تر. [ م ِ ت َ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) کنایه از چشم:
ز بادام تر آب گل برانگیخت
گلابی بر گل بادام میریخت.نظامی ( خسرو و شیرین ).

فرهنگ فارسی

کنایه از چشم

جمله سازی با بادام تر

روئیکه ز پسته اش دلم پر خون بود عناب ز بادام تر آورد پدید
در چشم من دهان ترا ذوق دیگرست اری خوشی فزود ز بادام تر شکر
ور سیاه و خشک شد بادام تر، بیباک نیست چون بجنبد لشکر نوروز گردد سبز و تر
دل از ادنی کند آن کس که بر اعلی نظر بندد شکوفه برگ افشاند که تا بادام تر بندد
برده چشمش رونق از بادام تر طعنه از قامت زند بر نیشکر