اسباب کشی

لغت نامه دهخدا

اسباب کشی. [ اَ ک َ / ک ِ ] ( حامص مرکب ) در تداول عامه، نقل اثاثه از خانه ای بخانه دیگر.
- امثال:
سه بار اسباب کشی، برابر یک حریق است.

فرهنگ معین

( ~. کِ ) (حامص. ) حمل و نقل اثاثة منزل، اسباب و لوازم زندگی را از خانه ای به خانة دیگر بردن.

فرهنگ عمید

حمل ونقل لوازم و اثاث منزل از خانه ای به خانۀ دیگر.

فرهنگ فارسی

حمل و نقل اثاث. منزل اسباب و لوازم زندگی را از خانه ای بخان. دیگر بردن.

ویکی واژه

trasloco
حمل و نقل اثاثة منزل، اسباب و لوازم زندگی را از خانه‌ای به خانة دیگر بردن.

جمله سازی با اسباب کشی

زمانی که فارغ‌التحصیل شد به امید پیدا کردن یک شغل به پایتخت رفت و در آنجا شروع به درس خواندن نمود. زمانی که در جستجوی کار بود با رومان آشنا و به خانه او اسباب کشی می‌کند و با تمام رویاهایش برای حرفه‌ای شدن خداحافظی می‌کند. او حساس، مهربان، و بسیار وابسته به رومان است.
روش کار و بیس این سه گونه کارتن یکسان بوده و تفاوت اصلی آن‌ها در فناوری ساخت آن‌ها می‌باشد، برای مثال کارتن فریت بار معمولاً دارای مقاومت بالاتری بوده و در مدل‌های ۳٬۴ و ۵ لایه ساخته می‌شوند. این گونه از کارتن بسته‌بندی نسبت به ضربه دارای مقاومت بالاتری بوده و طبعاً قیمت بالاتری نیز دارند. کارتن اداری و کارتن اسباب کشی همسانی بالاتری داشته و فناوری ساخت بسیار شبیه‌تری دارند، از این گونه کارتن‌ها برای مصارف عمومی مانند بسته‌بندی لوازم و حمل اسباب و اثاثیه استفاده می‌شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
زه یعنی چه؟
زه یعنی چه؟
کس خل یعنی چه؟
کس خل یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز