لغت نامه دهخدا
ارغوان بار. [ اَ غ َ ] ( نف مرکب ) بارنده ارغوان. || خونبار:
چون غراب است این جهان بر من از آن زلف غراب
ارغوان بار است چشمم زان لب چون ارغوان.مظفری.
ارغوان بار. [ اَ غ َ ] ( نف مرکب ) بارنده ارغوان. || خونبار:
چون غراب است این جهان بر من از آن زلف غراب
ارغوان بار است چشمم زان لب چون ارغوان.مظفری.
بارنده ارغوان خونبار
💡 چپ و راست تیغ ارغوان بار کرد به هر کشتی از کشته انبار کرد