نیزه سوار

لغت نامه دهخدا

نیزه سوار. [ ن َ / ن ِ زَ / زِ س َ ] ( ص مرکب ) این ترکیب در شاهنامه به کار رفته است و با ملاحظه ابیات قبل ظاهراً معنی سوار نیزه دار می دهد. نیزرجوع به معنی اخیر واژه نیزه گذار شود:
از آن پس به منذر چنین گفت شاه
که اسبان این نیزه داران بخواه...
به نعمان بفرمود منذر که رو
فسیله گزین از گله دار نو
همه دشت نیزه سواران بگرد
نگر تا که دارند اسب نبرد.فردوسی.

فرهنگ فارسی

این ترکیب در شاهنامه بکار رفته است و با ملاحظه ابیات قبل ظاهرا معنی سوار نیزه دار میدهد.

جمله سازی با نیزه سوار

به کردار آتش ز نیزه سوار همی گشت بر مرکز کارزار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال امروز فال امروز فال فنجان فال فنجان فال نخود فال نخود