مفرخ

لغت نامه دهخدا

مفرخ. [ م َ رَ ] ( ع اِ ) جای بیرون آوردن چوزه. ج، مفارخ. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
مفرخ. [ م ُ رِ ] ( ع ص ) مرغ با چوزه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
مفرخ. [ م ُ ف َرْ رِ ] ( ع ص ) مرغ با چوزه. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || تخم جوجه بیرون آمده. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

مرغ با چوزه یا تخم جوجه بیرون آمده

جمله سازی با مفرخ

دقتی کردم چو یاقوتی مفرخ گوش دار تا بدانی در چه فن زین گنبد پیروزه‌ایم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
شی یعنی چه؟
شی یعنی چه؟
خویشان یعنی چه؟
خویشان یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز