مغنیاطیس

لغت نامه دهخدا

مغنیاطیس. [ م َ] ( معرب، اِ ) مغناطیس. ( از فهرست ولف ):
که دانا ورا مغنیاطیس خواند
که رومیش بر اسب آهن نشاند.فردوسی.تو از مغنیاطیس گیر این نشان
که او را کسی کرد آهن کشان.فردوسی.و رجوع به مغناطیس شود.

جمله سازی با مغنیاطیس

که دانا و را مغنیاطیس خواند که رومیش بر اسپ هندی نشاند
تو از مغنیاطیس گیر این نشان که او را کسی کرد ز آهن‌کشان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
منعقد یعنی چه؟
منعقد یعنی چه؟
عظمت یعنی چه؟
عظمت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز