گسترده دست

لغت نامه دهخدا

گسترده دست. [ گ ُ ت َ دَ / دِ دَ ] ( ص مرکب ) حاکم. فرمانروا. پادشاه مبسوطالید:
همیشه بزی شاد و یزدان پرست
براین بوم ما بیش گسترده دست.فردوسی.

فرهنگ فارسی

آنکه بر امور تسلط دارد فرمانروای نافذ: همیشه بزی شاد و یزدان پرست بر این بوم ما بیش گسترده دست.

جمله سازی با گسترده دست

ورود روشنفکران چپ به حزب، توانایی حزب را برای پیگیری سیاستهای جبهه متحد تقویت کرد. به دنبال افزایش اعضا، حزب تصمیم گرفت تا به بخش‌های گسترده‌تری از جامعه تایلند و تشکیل جبهه دموکراتیکی گسترده دست پیدا کند. در ۷ مه ۱۹۷۷، حزب سوسیالیست تایلند اعلام کرد که در مبارزه مسلحانه با حزب کمونیست تایلند همکاری خواهد کرد. در ۲ ژوئیه، دو حزب تشکیل جبهه ای متحد را اعلام کردند.
از لحاظ تاریخی، ازادسازی تونل کارپال تحت بیهوشی عمومی با یک تورنیکه انجام می‌شد، با این حال، روند جهانی در حال حاضر برای "جراحی گسترده دست بیدار" است: بدون تورنیکه، بدون بیهوشی عمومی یا منطقه‌ای و بدون آرام‌بخش که همچنین باعث می شود آزادسازی تونل کارپال با بی حسی موضعی و بصورت یک روش یک مرحله ای انجام شود.
آهنگ بعدی وی در اسپانیا، آمریکای لاتین و ایالات متحده آمریکا به فروش گسترده دست یافت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
خفت یعنی چه؟
خفت یعنی چه؟
درس یعنی چه؟
درس یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز