پوست پوش

لغت نامه دهخدا

پوست پوش. ( نف مرکب ) گدای بینوا و عاشق. ( آنندراج ):
پوست پوشش نافه در صحرای چین
چشم آهو مردم صحرانشین.زلالی.بس که معنی ز لفظ دزدیدی
پوست پوش از غم تو گشت کباب.نظام دست غیبی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- گدای بینوا. ۲- عاشق.

جمله سازی با پوست پوش

دف پوست پوش میکشان حلقه بگوش میکشان وقت خروش میکشان شکر ز آوا ریخته
که پوست پوش ددی چند بهر کینه ما دوان بدامن خارای کوه بسته کمر
به قفل زبان دف پوست پوش که در گوش خود بر لب آرد خروش
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال کارت فال کارت