گرگ کهن

لغت نامه دهخدا

گرگ کهن. [ گ ُ گ ِ ک ُ هََ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) آزموده کار. ( مجموعه مترادفات ص 9 ).

جمله سازی با گرگ کهن

کای خدا افغان ازین گرگ کهن گویدش نک وقت آمد صبر کن
یکی گرگ کهن شد با سر چاه درون چاه دید افتاده روباه
چه درمان بود آن گرگ کهن را؟ که درمان نیست درد این سخن را
در پناه راعی عدل رعیت پرورت گله گرگ کهن را بره تنها براند
در ضبط کار مملکت ار رای باشدت بر میش لنگ گرگ کهن را شبان نکنی
ز روبه بازیش بر یوسف جان به تو گرگ کهن شد تیز دندان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال احساس فال احساس فال آرزو فال آرزو