وجوهکم

واژه‌ی وُجُوهَکُمْ در زبان عربی به‌صورت اسم جمع، به‌معنای چهره‌هایتان یا رویِ شما است. این کلمه از ریشه‌ی وجه مشتق شده که در اصل به بخشی از هر پدیده اشاره دارد که در تعامل و رویارویی با دیگران یا اشیاء قرار می گیرد. به‌بیانی دیگر، وجه نمای بیرونی و سطح قابل‌رؤیت یک شیء یا موجود است که به‌عنوان واسطه‌ی ارتباطی با جهان خارج عمل می‌کند.

در مورد انسان، وجه به بخش جلویی سر، یعنی صورت اطلاق می‌شود که مهم‌ترین نقش را در شناسایی فرد و ایجاد ارتباط غیرکلامی با دیگران ایفا می‌کند. این ناحیه شامل اجزایی مانند چشم‌ها، بینی، دهان و پیشانی است که در بیان احساسات، هیجانات و تعاملات اجتماعی نقش اساسی دارند. بنابراین، وجه نه‌تنها یک مفهوم فیزیکی، بلکه نماد هویت و وسیله‌ای برای حضور در اجتماع محسوب می‌شود.

از دیدگاه ادبی و فرهنگی نیز، این واژه گاهی در مفاهیم مجازی مانند آبرو، اعتبار و شرافت به‌کار می‌رود که نشان‌دهنده‌ی اهمیت معنوی و اجتماعی آن در میان جوامع است. در مجموع، وجه در زبان و ادبیات عربی، هم بر بعد مادی و ظاهری و هم بر ابعاد نمادین و اجتماعی دلالت دارد و درک عمیق‌تری از جایگاه انسان در تعامل با خود و دیگران ارائه می‌دهد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی وُجُوهَکُمْ: چهره هایتان -رویتان (وجه هر چیزی به معنای ناحیهای از آن چیز است که با آن با غیر روبرو میشود و ارتباطی با آن دارد، همچنان که وجه هر جسمی سطح بیرون آن است، و وجه انسان نیم پیشین سر و صورتش میباشد، یعنی آن طرفی که با آن با مردم روبرو میشود، و وجه خد...
معنی أَیْدِیکُمْ: دستهایتان (کلمه دست سه معنا دارد، 1 - از نوک انگشتان تا مچ 2 - از نوک انگشتان تا مرفق 3 - از نوک انگشتان تا شانه. و این اشتراک در معنا باعث شده که خدای تعالی در عبارت "فَـﭑغْسِلُواْ وُجُوهَکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ إِلَی ﭐلْمَرَافِقِ " قرینهای بیاورد تا...
ریشه کلمه:
کم (۲۲۹۱ بار)وجه (۷۸ بار)
چهره روی. صورت.. گردش روی تو را به آسمان می‏بینیم. درمجمع و قاموس و مصباح گفته «اَلْوَجْهُ: مُسْتَقْبِلُ کُلِ شَیْ‏ء» وجه روی هر چیز است که با آن روبرو شوند. راغب می‏گوید: وجه دراصل صورت و چهره است... و چون صورت اولین چیزی است که با تو روبرو می‏شود و نیز از همه اعضاء بدن اشرف است لذابه معنی روی هر چیز، اشرف هرچیز، اول هرچیز، بکار رفته است. علی هذا وجه در اصل به معنی صورت و ثانیا به معنی روبرو شده هر چیز و اشرف هرچیز... آمده است در اینجا لازم است به اموری توجه شود. 1 فعل وجه در قرآن مجید فقط از باب تفعیل و تفعل آمده است مثل. من گرداندم روی خود را به کسیکه آسمانها و زمین را آفریده است یعنی به سوی او رو کردم.. و چون روکرد به طرف مدین گفت: امیداست خدایم مرا به راه راست (که از فرعون خلاص شوم) هدایت کند. 2 در بسیاری از آیات قرآن وجه به خدا نسبت داده شده و این آیات دو قسم‏اند. اول مانند آیات. مرفوع بودن «ذوالْجَلال» را که وصف «وجه» است در نظر داشته باشید. ایضا. ظاهراً مراد از وجه در این دو آیه ذات پروردگار است. طبرسی ذیل. فرموده: عرب وجه الشی‏ء بکار برده و از آن ذات شی‏ء اراده می‏کند و این از آن باب است که با لفظ اشرف و محترم بذات شی‏ء و خود شی‏ء اشاره می‏کنند چنانکه خدای سبحان فرماید: «کُلُ شَیْ‏ء هالِکَ اِلا وَجْهَهُ» - «وَبَیْقی وَجْهُ رَبِکَ» یعنی فقط پروردگارت می‏ماند. در مصباح، صحاح،قاموس، اقرب الموارد و مفردات تصریح شده که وجه به معنی ذات و نفس شی‏ء آید. و در جوامع الجامع، مجمع، کشاف، تفسیر بیضاوی و غیر آنها در هر دو آیه وجه خدا را ذات خدا گفته‏اند مؤید آن لفظ «ذُوالجلال» در آیه اول است که وصف «وجه» آمده نه وصف «ربک» و این می‏رساند که وجه ذوالجلال ذات ذوالجلال است. یعنی: هر آنچه در زمین است فانی و زائل می‏باشد اماذات پروردگارت باقی و همیشگی است - هر چیز فانی وفائت است جز ذات خدا. اگر «ذوالجلال» صفت «وجه» نیامده بود بهتر بود که وجه رب راصفات و تدبیرخدا معنی کنیم. والله العالم. 3 قسم دوم از آیاتیکه وجه را بخدا نسبت می‏دهدبه قرار ذیل است.... مراد از وجه در اینگونه آیات ظاهرا رحمت و ثواب و رضایت خداوند است چنانکه در بعضی از آیات به جای وجه مرضاة آمده مثل.. ظاهرا سر اینکه وجه در جای ثواب و رضایت آمده آن است که انسان در سوال و طلب خویش اول وجه و چهره طرف را می‏خواهد تا روبرو شده و مطلب خویش را اظهار دارد، نیکوکاران هم در عمل خویش چنین اند، بعید نیست که وجه در این آیات مصدر و به معنی توجه و روکردن باشد یعنی مومنان برای توجه و روکردن خدا چنین می‏کنند و توجه خدا عبارت اخرای ثواب و رضایت خدا است. 4 در بعضی از آیات نسبت وجه به انسان داده شده ولی مراد از آن چهره و صورت نیست مثل... به قولی مراد از وجه در این آیات نفس و ذات است یعنی: بلی آنکه نفس خویش به خدا تسلیم کند و خالص کند و چیزی را شریک او نداند و نیکوکار باشد پاداش او نزد پروردگار است. ظاهرا مراد از تسلیم وجه به خدا ایمان به خداست چنانکه مراد از احسان عمل صالح است آیات سه گانه فوق با آیات «اَلذَّینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» مطابق اند، پس تسلم وجه به خدا آن است که انسان فقط به خدا رو کرده و او را معبود و مالک خویش بداند و به وی تسلیم شود. در خاتمه به چند آیه اشاره می‏کنیم. 1-. به قولی مراد از وجه در آیه جهت است یعنی بهرکجا رو کردید جهتی که خدا امر کرده به آن رو کنید در آنجاست ممکن است مراد از آن ذات باشد و به مناسبت «تُوَلّوُا» وجه آمده است که نمازخوان می‏خواهد با خدا روبرو شود یعنی: مشرق و مغرب مال خداست بهرکجا رو کنید خدا در آنجاست و با خدا روبرو هستید. در تفسیرعیاشی از حضرت باقر «علیه السلام» نقل شده که آیه فقط در باره نماز مستحبی است رسول خدا«صلی الله علیه واله» روی مرکب خویش آنگاه که به خیبر می‏رفت نماز خواند، مرکبش به هر طرف رو میکرد و آنگاه که ازخیبر بر می‏گشت پشت به مکه نماز خواند. نظیر آن را از زراره از حضرت صادق «علیه السلام» نیز نقل کرده است. المیزان گوید: این آیه توسعه قبله است از حیث جهت نه مکان. المنار گفته: به قول بعضی این آیه پیش از دستور به قبله معین نازل شده است... به نظر نگارنده: اگر ثابت شود که آیه راجع به نماز استحبابی است هیچ وگرنه: ظاهراً مقدّمه تحویل قبله است و خداوند خواسته با این آیه زمینه تحویل قبله را فراهم آورد که اگر روزی قبله از بیت المقدس به کعبه برگردانده شد نباید وحشت کرد و غیرممکن دانست زیرا همه جهات مال خدا است و بهرکجا رو کنید با خدا روبرو هستید. و یا منظور نمازخواندن نیست بلکه اشاره به احاطه خداست نسبت بهرجا و هرمکان. 2-. «وِجْهَة» به کسر واو آن است که انسان به آن رو می‏کند مثل قبله. یعنی برای هر قوم قبله‏ای است که به آن رو می‏کند(و بحسب اقتضاء وقت بر آنها تشریع و تعیین شد و حکم تکوینی نیست که قابل تبدیل نباشد) در کارهای خوب پیشروی کنید که آن مهم است. 3-. وجیه به معنی ذوجاه و محترم است یعنی: خدا موسی را از اذیتیکه می‏کردند و نسبتی که می‏دادند مبری نمود و او پیش خدا محترم وعزیز بود.

جمله سازی با وجوهکم

تا کنی در محیط زان شط ره گفت ولوا وجوهکم شطره
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال میلادی فال میلادی فال عشق فال عشق فال اعداد فال اعداد فال تخمین زمان فال تخمین زمان