واری

کلمه‌ی «واری» در فارسی به معنای شکل‌مند، مانند یا مشابه چیزی بودن است و در حقیقت جزو پسوندهای موخر برخی کلمات است که از صفت‌های مختوم به «-وار» ساخته می‌شود. این پسوند، وقتی به واژه‌ای افزوده می‌شود، معنای مشابهت، شباهت یا حالتی شبیه آن چیز را داشتن به آن واژه می‌دهد. به عنوان مثال‌ «خنده واری» یعنی حالتی که شبیه خنده است یا خنده را تداعی می‌کند، «سرمه واری» یعنی چیزی که شبیه سرمه به نظر می‌رسد یا اثر سرمه دارد و «نعره واری» یعنی مانند نعره بودن یا شبیه نعره صدا کردن. بنابراین، این واژه ویژگی شبیه‌سازی، تداعی یا نمایش حالتی مشابه را بیان می‌کند و کاربرد ادبی آن بیشتر در توصیف حالات، احساسات یا صفات است. از نظر معنایی، با واژه‌هایی مانند مانند، شبیه، همانند، مشابه هم‌معنی است و در ادبیات فارسی برای توصیف حالات، خصوصیات و ویژگی‌های ملموس یا محسوس استفاده می‌شود.

لغت نامه دهخدا

واری. ( ع ص ) وار. آتشزنه که زود آتش دهد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بسیارپیه. فربه پیه. پیه ناک. آکنده و فربه. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). فربه. ( منتهی الارب ). پیه آکنده و فربه. ( از اقرب الموارد ). || مسک وار، مشک نیکو و جید. ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). مسک وار؛ مشک جید نیکو. ( منتهی الارب ).
واری. ( پسوند ) همچو باشد چنانکه گویند گل واری یعنی همچو گل و نبات واری یعنی همچو نبات، لیکن بدون ترکیب گفته نمیشود. ( برهان ). وارینه. ( برهان ) ( آنندراج ). مانا. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به وار شود.

فرهنگ فارسی

جزو موخر بعض کلمات و آن در حقیقت مرکب است از صفت مختوم به - وار ی: امید واری عیال واری.
همچو باشد چنانکه گویند کل واری یعنی همچو گل و نبات واری یعنی همچو نبات لیکن بدون ترکیب گفته نمیشود.

دانشنامه عمومی

واری ( به لاتین: Warri ) یک شهر و شهر بندری در نیجریه است که در ایالت دلتا واقع شده است.
واری (یونان). واری ( یونانی: Βάρη ) شهری در حومه جنوبی آتن و در شرق آتیکا است.

جمله سازی با واری

💡 سیر این باغم‌کفیل یک سحر فرصت نبود خنده واری تاگریبان بر درم‌گل‌کرد و ریخت

💡 خاک درچشمش، به جنت گرنظر سازد سیاه هر که راباشد ز کویش سرمه واری در نظر

💡 هم آوازی چو باشد نعره واری نیست تا منزل من دیوانه را همراهی زنجیر می سازد

💡 سپند آهی به درد آورد و بیرون جست ازین محفل شرر واری ببال ای ناله تا من هم قفس سوزم