یک تاجر صلح طلب ژاپنی به نام آکیرا بهمراه خانوادهاش به امید ساختن یک زندگی بهتر و گشایش یک رستوران، به آمریکا مهاجرت میکنند. اما شرایط خوب پیش نمیرود و آنها به دام یک سندیکای جرم و جنایت میافتند که در این بین همسر آکیرا کُشته میشود. اکنون آکیرا با پوشیدن یک لباس نینجا و به دست گرفتن اسلحههای مرگبار، به دنبال نابود کردن سندیکا میباشد…
راسل در فصل آخر کتاب «آیا بشر آیندهای هم دارد؟»، یادآور میشود که پیشرفت علم با وجود این رهبران خودخواه، تا چه حد به مصائب بشر افزوده به نظر او نزاع سال ۱۹۶۱ کندی و خروشچف تا نابود کردن همه ابناء بشر فاصلهای نداشتهاست.
در هند باستان، گروهی از حکیمان در هیمالیا با انرژی براهم-شاکتی برخورد میکنند که سلاحهای آسمانی زیادی به نام آسترا تولید میکند. قویترین آنها، برهماسترا، توانایی نابود کردن جهان را دارد. حکیمان از آستراهای مربوطه خود برای رام کردن برهماسترای ناپایدار استفاده میکنند و به برهمانش تبدیل میشوند، جامعه ای مخفی برای محافظت از جهان در برابر قدرتهای آستراها.
در طی جلسات سؤال از متخلفان در کمیسیون تاور، سرهنگ اولیور نورث با استفاده از حق توسل به متمم پنجم، از دادن هرگونه شهادت در رابطه با نقشش در نابود کردن مدارک مربوط به ماجرای ایران–کنترا خودداری کرد.
تنها چیزی که میتواند قدرت را شکست دهد، قدرت بیشتر است. آنچه در آفرینش پایدار است (خدا)، اگر در خودش مصرف شود، امتیازی برای به دست آوردن قدرت برای دیگران نیست. من میخواهم برای کمک به یک دوست قدیمی نام او را در ردیف دشمن قرار دهم. من خواستار استفاده از یک گرو برای نابود کردن دیگری و به وجود آوردن فساد فقط به خاطر خودم هستم...