چاقالو

لغت نامه دهخدا

چاقالو. ( ص مرکب ) چاق. فربه. پرگوشت. گوشتالو. چاق و چله. خپله. گرد و قنبلی. چاق و چقل.

فرهنگ فارسی

چاق. فربه. پرگوشت. گوشتالو. چاق و چله. خپله. گرد و قنبلی. چاق و چقل.
( صفت ) فربه چاق.

جمله سازی با چاقالو

از کارهای معروف او می‌توان به بازی در فیلم‌های بدو چاقالو بدو، کیمی و سلامبرلند اشاره کرد.
از فیلم‌هایی که وی در آن‌ها نقش داشته است، می‌توان به بازدید میبل و چاقالو از نمایشگاه جهانی سان فرانسیسکو اشاره نمود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال مکعب فال مکعب فال تماس فال تماس فال نوستراداموس فال نوستراداموس