شاه حسن

لغت نامه دهخدا

شاه حسن. [ ح َ س َ ] ( اِخ ) رکن الدین بن شاه محمود معین الدین اشرف یزدی هفتمین وزیر شاه شجاع. رجوع به تاریخ عصر حافظ ج 2 صص 265 - 276 شود.

فرهنگ فارسی

رکن الدین ابن شاه محمود معین الدین اشرف یزدی هفتمین وزیر شاه شجاع.

جمله سازی با شاه حسن

ای شاه حسن بر من مسکین زکوه ده دل مرده ام مرا زلب خود حیات ده
فتح ملوک از سپه است ای سپاه خط چون شد که شاه حسن شکستن ز لشکر است
زان دم که شاه حسن تو زد خیمه در جهان عالم ز شور عشق پر از گیرو دار بود
قطب نه دایره تاج الفقرا شاه حسن آنکه یک نکته ز کلکش دو جهانرا سخنست
پیش تو داد من ز جور زمانه است اس شاه حسن عاشقم اینها بهانه است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
روزگار
روزگار
قدرت
قدرت
نام
نام
اعتلا
اعتلا