لب چرا
فرهنگ فارسی
جمله سازی با لب چرا
تبسّم ندارد چرا غنچه بر لب چرا بلبل امشب نوایی ندارد؟
پیش دریا بهر روزی لب چرا باید گشود؟ ماهیان را در خم قلاب دیدن خوشترست
افسر اگر نه روز و شب مدحت یار می کند لعل ز لب چرا چکد گاهِ غزل سرائیش
در خط شَوَم ز سبزه خط ّتو هر زمان تا لب چرا بر آن لب شکر فشان نهاد
از اشک لعل ساغر چشمم لبالب است تا لب چرا بر آن لب ساغر نهاده ای
چونکه دلم به درد او هست حزین و مبتلا درد مرا ز لب چرا دوست دوا نمیکند