لغت نامه دهخدا لاله بناگوش. [ ل َ / ل ِ ب ُ ] ( ص مرکب ) از صفات نیکوان. از اسمای محبوب. ( آنندراج ): بیا ای ساقی لاله بناگوش گل خلوت نشینان قدح نوش.حکیم زلالی.
فرهنگ فارسی آنکه بنا گوشش چون برگ لاله لطیف و سرخ است ( معشوق ): بیا ای ساقی لاله بناگوش. گل خلوت نشینان قدح نوش. ) ( زلالی لغ. )، از صفات نیکوان
جمله سازی با لاله بناگوش شوخی شکرالفاظ و مهی لاله بناگوش سروی سمن اندام و بتی حورسرشتی (خواهد شدن چو لاله بناگوش میکشان از نوبهار تاک شرر دست یافته است) بر خار خشک اگر نظر ما فتاده است از یک نگاه، لاله بناگوش کرده ایم