قوی دل

فرهنگ عمید

دلیر، پردل.

فرهنگ فارسی

( صفت ) سخت دل با جرات دلیر.

جمله سازی با قوی دل

عجب نیست گر ما قوی دل شدیم که این خاصیت هست در نیشکر
شدید البأس ازانم خواند یزدان به پشت من قوی دل روی مردان
مه باریک را چون رشته تن قوی دل گردد از مهر تو چون من
ز گردان ارمن یکی تند سیر به کشتن قوی دل به مردی دلیر
هرون الرّشید گفت: «همچنین است که تو گفتی، ای پدر، جزاک اللّه خیرا، آنچه حاجت است درین کرده آید. بازگرد و آنچه گفتی بنمای.» قوی دل بازگشت و آنچه رفته بود با فرزندان فضل و جعفر بگفت، ایشان شاد شدند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
لنگیدن
لنگیدن
کمینه
کمینه
تازه
تازه
افتخار
افتخار