قلاووز

لغت نامه دهخدا

قلاووز. [ ق َ ] ( ترکی، اِ ) سوارانی را گویند که به جهت محافظت لشکر در بیرون لشکر میباشند. و به تخفیف واو هم آمده که بر وزن تجاوز باشد. و با رای بی نقطه هم گفته اند، و گویند ترکی است. ( برهان ). = قلاوز = قلوز= قلووز = قلابوز ( ترکی به کسر قاف ). مقدمه لشکر و راهبر. ( کاشغری ج 1 ص 403 و 404 ) ( رشیدی ):
هرکه در ره بی قلاووزی رود
هر دوروزه راه صدساله شود.مولوی ( مثنوی چ خاور ص 146 از معین در حاشیه برهان ).

فرهنگ عمید

۱. پیشرو لشکر.
۲. رهبر، راهنما، دلیل راه: اندرآمد چون قلاووزی به پیش / تا برد او را به سوی دام خویش (مولوی: ۸۳ ).

فرهنگ فارسی

قلاوز: ماخوذازترکی، پیشرولشکر، رهبر، راهنما
قلاوز: و لیکن باید که قلاوورزان معتمد و راهدان باشند.

جمله سازی با قلاووز

دیده منزلها ز اصل و از اساس چون قلاووز آن خبیر و ره‌شناس
هر دو را از بوسه شد آغاز کار زانکه بوس آمد قلاووز کنار
که اسرار شاهی بدان در بود قلاووز راه سکندر بود
کیست بوی گل دم عقل و خرد خوش قلاووز ره ملک ابد
گوید او که من قلاووز رهم وز منازلهای این ره آگهم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال تک نیت فال تک نیت فال اوراکل فال اوراکل فال ورق فال ورق