فتح باب

لغت نامه دهخدا

فتح باب. [ ف َ ح ِ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) کنایه از باز کردن در و گشاد کارها باشد. ( برهان ):
گفته ناگفته کند از فتح باب
تا از آن نی سیخ سوزد نی کباب.مولوی.بیا که فرقت تو چشم من چنان دربست
که فتح باب وصالت مگر گشاید باز.حافظ.رجوع به فتح الباب شود. || ابتدای بارندگی. ( برهان ):
تو آن کسی که ز باران فتح باب کَفَت
مزاج سنگ شود مستعد نشوونما.انوری.رجوع به فتح الباب شود. || نظر دو کوکب که خانه های ایشان مقابل باشد. ( برهان ). و در این باره ذیل فتح الباب به تفصیل شرح داده شد. رجوع به فتح الباب شود.

فرهنگ فارسی

کنایه از باز کردن در و گشاد کارها باشد

جمله سازی با فتح باب

💡 فتح سعادت از سر عزلت برآیدت کوکشت زرد عمر تو را فتح باب شد

💡 دیدم جایی که فتح باب آنجا بود منزل گه آرام و شباب آنجا بود

💡 بر دست یکی تیغ چو آب است مرا کز وی همه ساله فتح باب است مرا

💡 ز آن پیشتر، که چرخ گشاید کتاب صبح برخیز و باش منتظر فتح باب صبح

💡 مشو به سینه چاک از گزند عشق ایمن که سینه چاک زدن فتح باب رسوایی است

💡 ایا شهی که به یک فتح باب همت تو جهانیان را در موج آسمان افکند

کون کردن یعنی چه؟
کون کردن یعنی چه؟
کس خل یعنی چه؟
کس خل یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز