لغت نامه دهخدا
علی الرسم. [ ع َ لَرْ رَ] ( ع ق مرکب ) برسم. چنانکه رسم است. برحسب مرسوم.
علی الرسم. [ ع َ لَرْ رَ] ( ع ق مرکب ) برسم. چنانکه رسم است. برحسب مرسوم.
چنان که رسم است، بنابه رسم.
چنانکه رسم است برسم برحسب مرسوم. علی الرسم فی مثله. چنانکه در مانند آن رسم است: نامه امیرالمومنین القادربالله.. رسید به ری بتعزیت و تهنیت علی الرسم فی مثله.
برسم چنانکه رسم است بر حسب مرسوم
💡 در پی رسم تقاضات علی الرسم لبم بعد مدح از دهنت بوسه تقاضا میکرد