عظات

لغت نامه دهخدا

عظات. [ ع ِ ] ( ع اِ ) ج ِ عِظة. ( اقرب الموارد ).نصیحتها. پندها. اندرزها. رجوع به عظة و عظت شود:
اندوه من به روی تو بودی گسارده
و آرام یافتی دل من از عظات تو.مسعودسعد.بهر این بو گفت احمد در عظات
دائما قرة عینی فی الصلاة.مولوی.

فرهنگ عمید

= عظت

جمله سازی با عظات

بهر این بو گفت احمد در عظات دائما قرة عینی فی الصلوة
اندوه من به روی تو بودی گسارده و آرام یافتی دل من از عظات تو
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
گودوخ یعنی چه؟
گودوخ یعنی چه؟
عزیز یعنی چه؟
عزیز یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز