صاحب کافی

لغت نامه دهخدا

صاحب کافی. [ ح ِ ب ِ ] ( اِخ ) وزیر کافی. لقب صاحب بن عباد. رجوع به صاحب بن عباد شود:
ترا که صاحب کافی خریطه کش زیبد
چهل درست که بخشش کنی چه دشوار است.خاقانی.

فرهنگ فارسی

وزیر کافی و لقب صاحب بن عباد

جمله سازی با صاحب کافی

اگر ز صاحب کافی و جعفر برمک به فضل وجود و کفایت همی زنند مثال
ای یادگار صاحب کافی به گاه فضل از گفت بنده بهتر ازین یادگار نیست
فلک چو یاد وزیران کند توئی که بود یکیش صاحب کافی دگر امیر علی
دانسته بود صاحب کافی کفایتش پیش از وجود او زحیات رفت درعدم
گفتم که یارب او را بگمار و چیره کن بر دشمنان صاحب کافی پر هنر
ابوعلی حسن آن صاحبی که در عقبی روان صاحب کافی به مهر اوست رهین
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
روز جاری
روز جاری
عاری
عاری
الم
الم
دیکته
دیکته