این کلمهی در فارسی دارای دو معنای اصلی است که بسته به زمینه استفاده متفاوت است. در معنای عامیانه، خراباتی به کسی گفته میشود که در خرابات و میخانهها رفتوآمد دارد و اهل چنین مکانهایی است. واژهی «خرابات» به مکانهای ویران یا میخانهها اشاره دارد که در ادبیات فارسی با فضایی آزاد و گاهی هنجارشکن توصیف میشوند. افرادی که خراباتی خوانده میشوند، معمولاً با این مکانها انس دارند و رفتار یا سبک زندگی آنها با محیطهای معمولی جامعه متفاوت است. از نظر دستوری، این واژه صفت نسبی است و میتواند برای توصیف شخص یا گروهی که اهل خرابات هستند به کار رود. اما در متون تصوف و عرفان، خراباتی معنای مثبت و عرفانی پیدا میکند و به کسی گفته میشود که از تعلقات دنیوی آزاد شده و به معارف الهی دست یافته است. در این معنا، خراباتی نماد انسان کامل، سالک راه حق و کسی است که با دل و جان به خدا نزدیک شده. این دو کاربرد واژه نشان میدهد که معنا بسته به زمینه اجتماعی یا عرفانی متفاوت است و گاهی منفی و گاهی مثبت تلقی میشود.
خراباتی
لغت نامه دهخدا
خراباتیان را صلایی زنم.نظامی.چون خراباتی نباشد زاهدی
کش به شب از درد آید شاهدی.سعدی.گمان بردم که طفلانند ز پیری من سخن گفتم
مرا پیری خراباتی جوابی داد مردانه.سعدی.من خراباتیم و عاشق و دیوانه و مست
بیشتر زین چه حکایت بکند غمازم.سعدی.من خراباتیم و باده پرست
در خرابات مغان بیخود و مست.همام تبریزی.خراباتی شدن از خود جدایی است
خودی کفر است اگر خود پارسایی است.شبستری.
فرهنگ عمید
۲. (تصوف ) ویژگی انسان کاملی که به معارف الهی دست یافته است.
فرهنگ فارسی
جمله سازی با خراباتی
بسا پیر مناجاتی که از مرکب فرو ماند بسا یار خراباتی که زین بر شیر نر بندد
روا بود که چو من خمری خراباتی ز مجلس می و مطرب در احتراز بود
رندیم و خراباتی و قلاش و نظرباز درباخته در کوی فنا هستی و پندار
از باده پرستان خراباتی قلاش از مسجد و او راد و ز طاعات مپرسید
چه باک ار در خراباتی به ظاهر چو در بیتاللهی دایم به باطن