لغت نامه دهخدا
صاحب زمان. [ ح ِ زَ ] ( ص مرکب، اِ مرکب ) یکی از بزرگان عصر:
مرا از کریمان صاحب زمان
توئی مانده باقی که باقی بمان.نظامی.
صاحب زمان. [ ح ِ زَ ] ( اِخ ) رجوع به مهدی شود.
صاحب زمان. [ ح ِ زَ ] ( ص مرکب، اِ مرکب ) یکی از بزرگان عصر:
مرا از کریمان صاحب زمان
توئی مانده باقی که باقی بمان.نظامی.
صاحب زمان. [ ح ِ زَ ] ( اِخ ) رجوع به مهدی شود.
( صفت ) ۱ - حجتی که عصر و زمان به وجود او قایم است صاحب العصر صاحب الزمان. ۲ - امام دوازدهم شیعیان.
💡 ختم دولتهاست این دولت الهی مدتش تا زمان دولت صاحب زمان پاینده باد
💡 مرا که خدمت صاحب زمان بود معذور چرا زمین ستم پیشگان بود وطنم
💡 زمانه از نظر راحتم نصیب دهد چو یابم از نظر صاحب زمان نصیب
💡 مگر فرمان دهی صاحب زمان را که شمعی از تو افروزد جهان را
💡 حضرت ختم ولایت مهدی صاحب زمان آنکه زو شد صدر خاور رشک ایوان جلال
💡 قدم بحله نهادی چراغ دولت تو ز نور قبه صاحب زمان فروزان شد