عاشق نواز

لغت نامه دهخدا

عاشق نواز. [ ش ِ ن َ ] ( نف مرکب ) نوازنده عاشق. آنکه به عاشق لطف کند. آنکه دل عاشق را استمالت کند:
بیا ساقی از شادی نوش و ناز
یکی شربت از میر عاشق نواز.نظامی.

فرهنگ عمید

معشوقی که به عاشق خود لطف و محبت می کند، نوازندۀ عاشق.

فرهنگ فارسی

آن که عاشق را نوازش دهد معشوقی که به عاشق لطف کند.

جمله سازی با عاشق نواز

محبوب را نگر که چون عاشق نواز شد مطلوب را نگر که بگاه طلب رسید
گو غمزه خشمگین شو و گو ناز کینه ورز یک شیوه بی کرشمه عاشق نواز نیست
گر به طوف خاکم آن عاشق نواز آید برون از سر خاکم به جای سبزه ناز آید برون
سوی خانه خویش آمد عشق آن عاشق نواز عشق دارد در تصور صورتی صورت گداز
کجا می می کشیدی ای مه عاشق نواز من که می آمد به گوشم تا سحر آواز قانونی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال فنجان فال فنجان فال فرشتگان فال فرشتگان فال عشق فال عشق