خداپرستی

لغت نامه دهخدا

خداپرستی. [ خ ُ پ َ رَ ]( حامص مرکب ) عمل پرستیدن خدا. حالت پرستیدن خدا. حالت اعتقاد خدا ( یادداشت بخط مؤلف ). تدین. دینداری. ( ناظم الاطباء ): در همه حالها راستی و یکدلی و خداپرستی خویش اظهار کرده است. ( تاریخ بیهقی ).
در پرستشگهی گرفته قرار
نیستم جز خداپرستی کار.نظامی.

فرهنگ عمید

عبادت و پرستش خدا، توحید.

فرهنگ فارسی

عمل خداپرست عبادت حق تعالی.

جمله سازی با خداپرستی

هنگام دادن جان هر چند العطش کرد یک تن خداپرستی فریادرسنبودش
سر برهمن ندارد، دل بی وفاش نازم صنمی که برد از دل هوس خداپرستی
خداپرستی دانی چه باشد آنکه کسی نتابد ایچ رخ از سوی حق بسوی دیگر
از نظر دینی، اسماعیل نوری‌علا یک مسلمان شیعه و بسیار باورمند است. چنانچه در نوشتاری خداپرستی را امری ژنتیکی می‌خواند و می‌نویسد:
ما طیّ بساط ملک هستی کردیم بی نقص خودی خداپرستی کردیم
مگر میان شمایک خداپرستی نیست که بر من و سخنم هیچ اعتنا نکنید
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
مأوا یعنی چه؟
مأوا یعنی چه؟
چسی یعنی چه؟
چسی یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز