واژه زندهماندن از زبان لاتین و از واژه supervivere نشأت گرفته است که به معنای زنده ماندن است. به طور کلی، اصطلاح بقا به معنای حفظ وجود جسمی است، یعنی تلاش برای جلوگیری از نابودی فیزیکی. به عنوان مثال، نظریه انتخاب طبیعی چارلز داروین مفهوم بقای برترینها را در رقابت برای بقا مطرح میکند. داروین موفقیت در تولیدمثل را به عنوان معیار بیولوژیکی تناسب اندام تعریف میکند و در نظریهاش، این عبارت به معنای بقای موجودی است که بیشترین تعداد نسل را در نسلهای متوالی به جا میگذارد میباشد. رسانههای گوناگونی دربارهٔ زندهماندن وجود دارند. چه در داستانهای واقعی و چه در داستانهای تخیلی، روایتهایی از افرادی که با وجود شرایط خطرناک موفق به زنده ماندن شدهاند، بسیار محبوب هستند. همچنین، مجموعهای از ادبیات آموزشی وجود دارد که بهطور معمول به عنوان راهنمای زندهماندن شناخته میشود و در آن به مهارتهای لازم برای زنده ماندن در موقعیتهای خطرناک مختلف، مانند گم شدن بدون آب و غذا، مواجهه با حمله یا قرار گرفتن در یک فاجعه طبیعی، مشاوره داده میشود.

بقا
لغت نامه دهخدا
بقا. [ ب َ ] ( ع اِمص ) زیست و زندگانی. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( فرهنگ نظام ). ماندن در جهان. ضد فنا. ( آنندراج ). باقی ماندن. ( ترجمان علامه جرجانی ص 27 ) ( زوزنی ). بماندن. ( مؤید الفضلاء ). عمر و رجوع به بقاء شود.
فرهنگ عمید
۲. پایدار ماندن.
۳. دوام، همیشگی.
۴. پایندگی.
۵. زیست، زندگی.
۶. (تصوف ) مرحله ای از سلوک پس از فنا که ابتدا سیر فی الله است و سالک به حق باقی می شود.
فرهنگ فارسی
فرهنگ اسم ها
اسم: بقا (پسر) (عربی) (تلفظ: baqā) (فارسی: بَقا) (انگلیسی: bagha)
معنی: باقی بودن، ماندگار بودن، پایداری، پایندگی، ( در عرفان ) عبارت است از بدایت سیر فی الله، چه سیر الی الله وقتی منتهی شود که بادیه ی وجود را به قدم صدق یکبارگی قطع کند و سیر فی الله آن گاه محقق شود که بنده را بعد از فنای مطلق، وجودی ذاتی مطهر از لوث حدثان ارزانی دارد تا بدان در عالم اتصاف به اوصاف الهی و تخلق به اخلاق ربانی ترقی کند

جملاتی از کلمه بقا
تضمین کنم بقافیت کنگ بیتکی از شعر خویش کان بخوشی چون بهشت کنگ
او دارنده مدال نقره مسابقات جهانی دو و میدانی ۲۰۱۱ در ماده ۸۰۰ متر است.
از غبار امکانت چشمه بقا زاید گر به اشک شوق ای دل این غبار بنشانی