تبلیغ

تبلیغ به معنای انتقال مجموعه‌ای از اطلاعات به مخاطب به منظور اقناع و تحریک احساسات او در حمایت یا مخالفت با یک موضوع است. تبلیغ به معنای تبلیغات دینی و تقریباً معادل دعوت در نظر گرفته می‌شود که معمولاً با اصطلاحاتی مانند وعظ و خطابه هم‌معنا است. هرچند واژه تبلیغ در لغت دارای معنای وسیعی است، اما در اینجا منظور از آن، رساندن آموزه‌های شرع و دین خدا به مردم است که در آیات متعدد به عنوان یکی از وظایف اصلی پیامبران ذکر شده است. فرآیندی است که به منظور تأثیرگذاری بر افکار، احساسات یا رفتار افراد انجام می‌شود. این فرآیند معمولاً از طریق رسانه‌های مختلفی مانند تلویزیون، رادیو، فضای مجازی، بیلبوردها و حتی ارتباطات چهره‌به‌چهره صورت می‌گیرد تا پیامی خاص به مخاطبان منتقل شود. می‌توانند در زمینه‌های تجاری مانند معرفی یک محصول جدید، سیاسی مانند کمپین‌های انتخاباتی، اجتماعی مانند افزایش آگاهی درباره محیط زیست یا فرهنگی باشند. در هر صورت، هدف نهایی آن، جلب توجه، متقاعد کردن یا ترغیب مخاطب به انجام یک عمل خاص است.

لغت نامه دهخدا

تبلیغ. [ ت َ ] ( ع مص ) رسانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط )( ترجمان علامه جرجانی ) ( غیاث اللغات ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). رسانیدن و واصل کردن. ( فرهنگ نظام ). || دست به عنان اسب کشیدن سوار تا در سرعت بیفزاید. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). دست بعنان دراز کردن تا تیز رود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || رسانیدن پیغام و جز آن. ( ناظم الاطباء ). رسانیدن عقاید دینی یا غیر آنها با وسایل ممکنه: علمای فرنگ در آسیا تبلیغ نصرانیت میکنند. فلان برای وزیر شدن خودش مشغول تبلیغ است. ج، تبلیغها، تبلیغات. ( فرهنگ نظام ). || نوعی از انواع مبالغه باشد. رجوع به مبالغه شود.
تبلیغ. [ ت َ ] ( اِخ ) آیه تبلیغ؛ آیه 70 سوره پنجم ( مائده ) که آغاز آن: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و اِن لم تفعل فمابلغت رسالتک » است. و بر طبق اخبار و روایات مفسران درباره نصب علی بن ابی طالب ( ع ) بخلافت نازل شده است.

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع. ] (مص م. ) ۱ - رسانیدن پیام یا خبر. ۲ - موضوعی را به اطلاع عموم رسانیدن. ج. تبلیغات.

فرهنگ عمید

۱. آگاه کردن دیگران از فایده های چیزی، کسی، یا عقیده ای: تبلیغ کالا، تبلیغ انتخاباتی، تبلیغ حزبی.
۲. رساندن خبر.

فرهنگ فارسی

رسانیدن، رساندن پیغام یاخبر، پیام یامطلب رساندن
( مصدر ) رسانیدن ( پیام باخبرمطلبی بمردم ) ابلاغ. ۲- موضوعی را باانتشار اخبار( بوسایل مختلف مانند رادیوتلویزیون روزنامه و غیره ) در اذهان عمومی جاگیر کردن. جمع: تبلیغات.
آی. تبلیغ آی. ۷٠ سور. پنجم مائده که آغاز آن: ( یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالتک ) است. و بر طبق اخبار و روایات مفسران دربار. نصب علی بن ابی طالب ( ع ) بخلافت نازل شده است.

جملاتی از کلمه تبلیغ

چو تبلیغ ثنا ها کرده باشی عقیب آن دعا ها کرده باشی
صبا به هیئت گل شد وزیر تبلیغات بیار باده که کابینه روی کار آمد
پیامی خوش نفس چون بوی عنبر بدو تبلیغ کن وانگاه بگذر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال درخت فال درخت فال تاروت فال تاروت فال اعداد فال اعداد