کلمه حضیض به معنای پایینترین سطح یا حداقل نقطه است و در زبان فارسی به عنوان اسم به کار میرود. لازم است که اطمینان حاصل کنید این کلمه به درستی و با املای صحیح نوشته شده باشد. این کلمه معمولاً به عنوان اسم به کار میرود و میتواند به مکان، وضعیت یا حالت خاصی اشاره کند. همچنین میتوان آن را در ترکیب با دیگر کلمات به کار برد. به عنوان یک اسم، این واژه باید با فعلها و صفات به گونهای هماهنگ شود تا از نظر دستوری صحیح باشد. برای جلوگیری از تکرار، میتوانید از معانی مشابه یا واژههای جایگزین استفاده کنید.
حضیض
لغت نامه دهخدا
حضیض. [ ح َ ] ( ع اِ ) سنگ. ( منتهی الارب ). || پستی. ( منتهی الارب ) ( غیاث ) ( منتخب ). || پستی زمین. نشیب زمین. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). || پستی زمین در دامن کوه. ( منتهی الارب ). || دامن کوه. دامنه کوه. ( کشاف ) ( اقرب الموارد ). || بن کوه. ( از دهار ) ( مهذب الاسماء ). ج، حضاض ( مهذب الاسماء )، اَحِضة، حُضض
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (نجوم ) نزدیک ترین نقطه از مدار ستاره.
٣. جای پست در زمین یا پایین کوه
فرهنگ فارسی
(اسم ) ۱ - نشیب پستی مقابل فراز بالا اوج (( زندگانی اوج و حضیض دارد. ) ) ۲ - جای پست در پایین کوه یا در زمین بن کوه دامن. کوه. ۳ - نقط. مقابل اوج. جمع: حضض.
جملاتی از کلمه حضیض
که هنگام هجوم موج بر موج حضیضش مضطرب تر باشد از اوج
برای وصل چو هاروت بودم و ماروت کنون حضیض فراقست چاه بابل من
از محیط فلک و اوج سماک تا حضیض سمک و مرکز خاک